کیانکیان، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 29 روز سن داره

نی نی من و بابایی

برای خاله منا جون

سلاااااااااااااام وووووی الان ساعت 3 شبه!تاحالا این ساعت پست نذاشته بودم.چه حالی میدهههههههه کیان و باباش خوابن و دیگه راحت میتونم کارمو انجام بدم. خب خدمتتون عرض کنم که این پست رو به خاطر خاله منای عزیز کیان یعنی آبجیه گلم گذاشتم که هی میگه از کیان عکس بذار تو وبلگش! منا جون باور کن که کیان دیگه نمیذاره ازش عکس بگیرم و هر وقت دوربینو میبینه دستم اینجوری میکنه      به لطف دندون های ریز (و تیز) آقا کیان تمام کت و کولم کبوده!نمیدونم این چه عادت بدیه که پیدا کرده که هی منو گاز میگیره!اونم فقط منو! دور دسته های تمام کابینتها رو با کش بستم که نتونه ظرف هامو پخش زمین کنه! دیگه واقعا غیر قابل کنترل شدی پسرم! ...
20 آبان 1391

وارد 11 ماهگی میشوییییم:)

سلام به پسر گلم و همه ی دوستای خوبم که بهشون دیر به دیر سر میزنم.ببخشیییید خیلی گرفتار بودم مثل همیشه قبل از هر چیزی منو کیان تولد آقای پدر رو تبریک میگیم. حمیدم انشاالله صد ساله بشی و همیشه سایه ات بالای سر ما باشه حالا ماجراهای این چند وقت رو مینویییییییسم... بعد از دو هفته ای که به اصفهان اسباب کشی کردیم من مجبور شدم به خاطر کار وکالتم که توی  دادگستری کار داشتم یعنی یه مصاحبه داشتم برم بندرعباس.بله منو کیان جونم دو نفری رفتیم.خب مثل همیشه کلی تو فرودگاه و هواپیما آتیش سوزوندی و منو اذیت کردی!واسه خودت تو هواپیما راه میرفتی و به این و اون گیر میدادی و حسابی سر همه رو گرم کرده بودی به خصوص اون ده پونزده تا  پیرزنی ...
10 آبان 1391
1